شب یلدا
دیشب شب یلدا بود
هر چی فکر می کردم که فقط یه خاطره ی خوب ازش به ذهنم بیاد هیچی نبود!
از این حس بغضم گرفت
واسه اونایی که می خواستن با اینکه دست و پا شکسته بلد بودم فال گرفتم
اما تا به خودم رسید حسش نبود
خواستم به اشکان بگم که برام بگیره گفتم بیخیال
بعدش بغضمو بغل کردم و خوابیدم
و این بغض شد خاطره ی من!